دنیا با تمام زیبایی هایش بر سرت آوار میشود . مصیبت های کوچک و بزرگ یکی پس از دیگری به سراغت می آیند . انها مانند قطرات باران تو را محاصره میکنند . راه فراری نیست ، تو برای این به وجود امده ای که زجر بکشی . او تو را در مشت خود گرفته است . راه رهایی در رستگاری است . تو مانند ارکیده نماد بی گناهی هستی . به خودت بیا . هنوز هم کسانی هستند که تو را دوست دارند . برای نجات انها حاضری تا کجا پیش بروی ؟
ایا واقعا اینجا اخر دنیاست ؟ چرا کسی نیست که کمکش کند ؟ دنیا دار مکافات است بسوز و بساز .
اتان مارس مهندس ارشیتکتی که زندگی خود را وقف خانواده اش کرده است . او پدری مهربان و همسری دوست داشتنی است . روز ها در خانه میماند تا به کارهای خود برسد . امروز که از خواب بلند میشود صدایی نمیشنود ! چه خبر است ؟ اهان امروز روز مهمی است قراره تولد 10 سالگی جیسون را جشن بگیریم ! اَش ، بچه ها رو بیرون برده تا خرید کنند . اتان از اولین لحظات بازی تنهاست . ایا قراره تا اخر بازی نیز تنها باشد ؟
زندگی اتان از ان زمان که برای خرید به همراه همسرش و دو پسرش شاون و جیسون به فروشگاه زنجیره ای میروند تیره و تار میشود ! انها با همیشه با هم هستند ، بازی میکنند ، خنده و شادی انها تمام فضای فروشگاه را پر کرده است . جیسون مثل همیشه بازیگوش است ! او بادکنک خود را بر میدارد تا کمی با ان بازی کند ! اتان فقط لحظه ای از جیسون غفلت کرد ، جیسون غیب شده ، خدای من او هیچ کجا نیست ! این همه بچه ، چطور باید جیسون رو پیدا کرد ؟
جیسون ، جیسون ، جیسون ، اینها فریاد های اتان است که دردمندانه به دنبال پسر 10 ساله خود میگردد . خدای من جیسون وسط خیابان است ماشینی به سرعت به طرف او میاید ، اتان خود را به طرف جیسون پرتاب میکند ولی کار از کار گذشته است و ...
اکنون زندگی برای اتان سیاه تر از هر زمانی است ! جیسون مرده و تنها امید زندگیه اتان حضور شاون پسر کوچکش است . همسرش او را رها کرده ، زندگی اتان دیگر ان رنگ و روی سابق را ندارد ! او تحت تاثیر مرگ جیسون به بیماری های روانی و افسردگی حاد مبتلا شده است . دیگر خبری از زندگی شاد و سرزنده ی سابق نیست ، همه چیز بوی سکوت و انزوا گرفته است . ایا این پایان بدبیاری های یک پدر داغدار است ؟
اکنون قاتل اریگامی نشان داستان به سراغ او میاید ، این بار نوبت شاون است که در خطر قرار بگیرد . قاتل اریگامی شاون را میدزد و به اتان 4 روز مهلت میدهد که تمام تلاش خود را برای نجات شاون به کار بندد ! اتان راه دیگری جز اطاعت از او ندارد . قاتل اریگامی روزگار سختی برای او رقم میزند ! ایا او میتواند شاون را نجات دهد ؟ ایا او میتواند قاتل اریگامی را پیدا کند ؟
در این راه او باید از جان خویش نیز بگذرد .
اسکات شلبی ، پلیس بازنشسته ای که اکنون به عنوان یک کارآگاه خصوصی در پی یافتن قاتل اریگامی است ! او مبتلا به آسم است ، و همیشه باید داروی آسم به همراه داشته باشد ! با این سن و سال و این اضافه وزن یافتن قاتل اریگامی نمیتواند کار اسانی برای او باشد ! او در ادراه ی پلیس نیز اشنایانی دارد ! اسکات به سختی به دنبال یافتن قاتل است ! و در این امر از هیچکاری دریغ نمیکند . او به سخت ترین کارها دست میزند تا اطلاعاتی در باره ی قاتل اریگامی بیابد . در این راه زنی به نام لورن او را همراهی می کند ، لورن زنی است که پسر خود را به وسیله ی قاتل اریگامی از دست داده و و هم اکنون مترصد گرفتن انتقامی سخت از اوست .
نورمن جیدن ، مامور باهوش و زیرک سازمان FBI ، او یک افسر وظیفه شناس است که پرونده ی قتل های قاتل اریگامی در اختیار اوست تا این قاتلِ جانی را دستگیر کند .او از ابزار جدیدی نیز در روند کاری خود استفاده میکند مانند عینک دودی مخصوصی که رابط کاربری جدیدی برای ارتباط و تحقیق و تفحس در ارشیو اداره ی FBI است . این عینک دارای مادون ماورای بنفش است و قادر است با تطبیق دی ان ای با ارشیو سازمان متهم را شناسایی کند ! این عینک که به اختصار ARI نام دارد در یافتن سرنخ ها بسیار مفید و کارامد نیز هست ! ادامه ی بحث درباره ی نواوری های این عینک را کنار میگذارم تا شما هم که برای اولین بار با بعضی کارایی های ان اشنا میشوید از دیدن انها ذوق زده شوید ! اما نورمن نیز به خودی خود مورد دار است ! او از نوعی محرک مغزی به نام Triptocine استفاده میکند که باعث تحریک مغز میشود و باعث بالا رفتن ضریب هوشی میشود ! البته این دارو اعتیاد اور است ! نورمن با خود کلنجار میرود که از ان استفاده نکند اما وقتی اعتیاد تمام بدن او را مانند کاغذی در دست خود گرفته است اراده ی نورمن راه گشا نیست !
نورمن در راه یافتن قاتل سریالی در دردسر های متعددی میافتد که رها شدن از انها راه یافتن این قاتل را پیش روی او میگذارد ! ایا نورمن موفق میشود قاتل اریگامی را دستگیر کند ؟
مدیسون پیج ، عکاس و خبرنگار زیبایی که به طور ناخواسته سر از داستان قتل های زنجیره ای قاتل اریگامی در میاورد . او در یک خانه ی مرکز شهر به تنهایی زندگی میکند ، مدیسون به تدریج مبتلا به بیخوابی و کابوس های شبانه میشود ! مدیسون که به طور اتفاقی بر سر راه این اتفاقات قرار میگیرد ، به اتان کمک میکند تا کمی از بار مشکلات او را کم کند اما واقعا مدیسون نقشی در این قتل ها ندارد ! ایا حس خبرنگاری او باعث شده که همپای اتان با سخت ترین موقعیت ها رو به رو شود ؟
سکانس دوم : ببار باران ، ببار
تجربه ی بازی کردن Heavy Rain برای کسانی که قبلا بازی زیبای فارنهایت را تجربه کرده بودند تجربه ای تا حدودی اشناست ! البته نه اینکه بازی ها شبیه هم باشند اما میتوان ریشه های معنایی مشترک خاصی در هردو عنوان یافت . Heavy Rain را نباید یک بازی در نظر گرفت این مدیا بیشتر شبیه فیلم است . موج نوی سینمای نوآر در سال های اخیر با عنوان تحسین شده ی Se7en اثر دیوید فینچر ، روحی تازه در کالبد خود دید ، اکنون بازی سینمایی دیوید کیج را میتوان موج نوی صنعت بازیسازی نامید ، صنعتی که با تکرار خویش دیگر جذابیت های گذشته ی خود را از دست میداد ، دیوید کیج را باید نجات دهنده ی این صنعت از کلیشه شدن نامید . باید دید بزرگان صنعت بازیسازی میتوانند از این حرکت درس بگیرند یا خیر !
Heavy Rain بازی بسیار جذابی است ، بازیی که به قول دیوید کیج وام دار فیلم های هیچکاکی ، دیوید لینچ و کوبریک فقید است ! در جای جای بازی لحظه های احساسی و درام زیادی مشاهده میکنید ، بازی پر است از سکانس هایی که شما را به فکر وادار میکند . داستان بازی به زیبایی هر چه تمام تر برای اولین بار در بخش تک نفره توسط 4 کرکتر روایت میشود ، تویست های داستانی تا اواخر بازی دست از سر شما بر نمیدارند . شما در بازی با هر 4 شخصیت بازی خواهید کرد و کنترل کردن انها واقعا برای شما لذت بخش خواهد بود هر کدام از انها خصوصیت ها و ویژگی های منحصر به فرد خود را دارا هستند و این که در صحنه ی بعدی با کدام کرکتر بازی را دنبال میکنید برای شما سورپرایز کننده خواهد بود ! بازی کاملا دارای یک گیم پلی کند ولی بی نظیر است شما در تمام طول بازی هر حرکتی را باید به وسیله ی دکمه زنی یا حرکات Sixaxis رد کنید ! بازی پر شده از حوادث و اتفاقاتی که شما باید با دکمه زنی از پس انها بر بیایید .
اما فراموش نکنید که همین دکمه زنی ها نیز خود چندین راه پیش روی شما میگذارند ! مثلا در مواقعی که اسکات شلبی از فردی تحقیق میکند یا از او سوالاتی میپرسد میتواند هم از اهرم فشار استفاده کند و هم اینکه میتواند با ارامش و خونسردی و با استفاده از رفتاری ارام از طرف جواب بگیرد ! یا مثلا هنگامی که نورمن به همراه همکار خود برای پرس و جو از ناتان یکی از مظنونین پرونده به خانه ی او میروند چندین راه برای مذاکره با او وجود دارد هم میتوان او را تهدید کرد و هم اینکه میتوان در همان اوایل سوال و جواب او را دستگیر کرد ! اما راه دیگری نیز وجود دارد ! و ان اینکه سوال و جواب ها تا جایی پیش میرود که به درگیری می انجامد ! حتی در این زمان هم چندین راه برای کنترل کار وجود دارد ! اینها نشان از عمل دارما در سناریوی داستان بازی دارد ! اینکه جواب خوبی شما با خوبی و جواب بدی شما با بدی داده خواهد شد ! این شما هستید که سرنوشت خودتان را در دستانتان دارید ! ایا مایل هستید با سرنوشت خود بازی کنید ؟
بازی به شما این اجازه را میدهد تا با انتخاب های چند گانه به جدال با سرنوشت بپردازید اکنون زمان ان رسیده که شما با اختیار خود سرنوشتتان را پیش ببرید و دست جبر را پس بزنید . در همین موارد است که بار عاطفی و روانی بازی به زیباترین شکل ممکن نمایش داده میشود . این انتخاب ها بر سرنوشت داستان تاثیر میگذارند . قضیه فراتر از انتخاب های کوچک است ! اعمال شما در بازی میتواند پایان های متفاوتی برای داستان بازی رقم بزند .
در بازی به ریز ترین نکات هم توجه شده است ! مانند حرف کشیدن از طرف با رشوه دادن یا موقعی که اسکات به همراه لورن به فروشکاه مانفرد میرود ! انجا همه چیز سریع اتفاق میافتد . شما باید اوضاع را کنترل کنید . اینجاست که باید از فکر خود کمک بگیرید ! نهایت دقت به جزییات به شما کمک خواهد کرد ! شاید تا وقتی که اتان در جریان حوادث قرار نگرفته است بازی ضرب اهنگ تندی نداشته باشد اما از وقتی حوادث بازی به سرعت یکی پس از دیگری رخ میدهند ، شما در دل ماجرا قرار میگیرید ، ضربان قلبتان تند میشود و مغزتان در جای درست کار نمیکند ، هیجان بازی بسیار بیشتر از چیزی است که شما از یک بازی درام و رازگونه توقع دارید . صحنه های دکمه زنی بازی بسیار به جا و به موقع تعبیه شده اند و اجازه ی هیچگونه شکایتی به بازیباز نمیدهد .
از نکات زیبای دیگر گیم پلی بازی مکمل بودن کات سین ها با صحنه های بازی است ! شما در عین اینکه مشغول مشاهده ی کات سین های بازی هستید در همان حال نیز میتوانید با دکمه زدن به بازی نیز بپردازید ! این چنین صحنه هایی در بازی حس خوشایندی برای بازی باز فراهم میاورد تا خود احساس کند که مشغول هدایت کردن صحنه های سینمایی بازی است و این کار به واقعی تر شده بازی بسیار کمک میکند .
همانطور که اشاره شد بازی دارای انتخاب های زیادی برای هر کرکتر است ! این چنین ازادی عمل خوبی در واقع در بازی های رایانه ای امروز کم نظیر است و حس واقعی بودن بازی را هرچه بیشتر منتقل میکند .
نکته ی دیگر در مورد دکمه زنی بازی استفاده از همه ی دکمه های کنترولر برای کنترل شخصیت و انجام واکنش ها و صحبت های اوست . در مورد کنترل کردن شخصیت باید گقت که در ابتدای بازی کنترل کردن و به حرکت دراوردن انها کمی سخت خواهد بود چون تجربه ی جدیدی است . شما باید علاوه برا داشتن انالوگ سمت چپ برای تغییر جهت حرکت ، باید به طور ثابت دکمه ی R2 را نیز نگه دارید تا شخصیت حرکت کند . از موارد دیگر کنترل باید به نچرخیدن کرکتر حول محور دایره برای تسهیل حرکت انها باید اشاره کرد .کنترل کردن در بازی کمی مشکل است اما به مرور زمان این کار نیز راحت میشود .
در بازی ابراز احساسات حرف اول را میزند ، کرکتر های بازی در همه ی صحنه ها به هر طریقی احساسات خود را بروز میدهند ! از جمله ی انها میتوان به حرکات دست ، حرکات چشم ، لب و ... اشاره کرد ، همین که در بازی چنین احساسات عمیقی وجود دارد باعث پیگیری بازی میشود ! در بعضی موارد ابراز احساسات به گیمر نیز انتقال پیدا میکند ! شاید برای اولین بار است که چنین بار احساسی ، عاطفی و روانی به بازیباز منتقل میشود .
نکته ی بعدی که میتوان به ان اشاره کرد استفاده ی زیاد بازی از ویژگی Sixaxis برای کنترل حرکات است از جمله ی این موارد حرکت دادن کنترلر به جهتین هنگام رانندگی یا استفاده از این ویژگی برای خشک کردن بدن با حوله یا راه رفتن بر روی یک راه باریک و حفظ تعادل و ... که استفاده های جدیدی از Sixaxis هستند .
با استفاده از روش جذاب دکمه زنی مبارزات بازی به زیبا ترین حالت ممکن روی میدهد ! از جالب ترین ها انها میتوان به درگیری مدیسون در اول بازی و تعقیب و گریز نورمن با یکی از مظنونین در فروشگاه اشاره کرد یا میتوان از درگیری های نفس گیر انتهای بازی سخن گفت .
اما شاید جالب توجه ترین ویژگی بارز داستان Heavy Rain در این مورد باشد که میخواهم بگویم !!!
مطمئننا شما بازی های زیادی را دیده اید که شخصیت های محبوبتان در ان میمیرند و قلب شما از مردن انها دردمند خواهد شد . اما برای اولین بار است که میبینید با مردن یکی از شخصیت های اصلی یک بازی داستان بازی ادامه پیدا خواهد کرد ! در Heavy Rain واژه ی گیم اور بی معنی است ! با مردن هر یک از 4 کرکتر بازی ادامه خواهد داشت و داستان پیگیری خواهد شد .
البته به فکر مردن در HR نباشید ، تمام لذت بازی در این است که 4 تایی راز های بازی را کشف کنید !
سکانس سوم : زیبایی های رگبار
از همان اولین نمایش بازی در E3 2006 مشخص بود بازی از نظر گرافیکی یک عنوان عالی محسوب میشود . استفاده ی اختصاصی استدیو QuanticDream از تکنولوژی Mocap برای رندر کردن چهره ی بازیگران این بازی یک شاهکار به تمام معنا به وجود اورده است ! همین استفاده از موشن کپچر باعث شده است که احساسات در بازی این چنین زیبا و دلنشین به نظر بیاید . جزییات بافت ها در بیشتر موارد عالی و تحسین برانگیز است ! در بازی به ساخت تمام وسایل خانه و دفاتر کار توجه شده است . و نشان از تلاش 4 ساله ی تیم فنی و هنری بازی دارد . حتی میتوان از هنرمندی طراحان بازی در طراحی معرفی سونی و QD در ابتدای اجرای بازی به عنوان زیبا ترین معرفی سازندگان در تاریخ بازی سازی نام برد . نام حک شده ی سونی و کوانتیک دریم و نام بازی بر روی فلز وقتی قطرات بسیار زیبای باران به ان میخورد جلوه ی زیبایی دو چندانی به بازی میدهد .
همانطور که همه انتظار داشتیم جلوه های باران درون بازی نیز بسیار جذاب و دیدنی از اب در امده اند ! سبک رنگ بندی بازی نیز بسیار گیرا ، عمیق و دپرس کننده است و کاملا مطابق با جو و اتمسفر بازی که حالتی غمگین و تراژیک دارد کار شده است . همچنین در ساخت بازی از ویژگی موشن بلور به زیبایی استفاده شده است ! مخصوصا زمان هایی که بیماری اتان تحریک میشود میتوان صحنه های زیبایی از این ویژگی را دید ! اما باید از انیمیشن های نه چندان نرم کرکتر ها گلگی کرد ! شاید اگر کمی وقت بیشتری برای انیمیشن ها گذاشته شده بود حاصل نهایی یک گرافیک بی نظیر میبود . البته باید به مطلوب نبودن زاویه ی دوربین بازی نیز اشاره کرد که در بعضی موارد بسیار ازار دهنده بود .
از نقات قوت دیگر بازی طراحی های چهره های کرکتر ها میباشد که به بهترین نحو طراحی شده اند و از همه لحاظ عالی هستند . حرکات اندام صورت انها با توجه به استفاده ی زیاد از MoCap بسیار طبیعی و دلچسب از کار درامده . استفاده از پلی گون های فراوان در ساخت هر کرکتر در بازی باعث هرچه زیباتر شدن و جذاب تر شدن جلوه های بصری بازی شده است . از نکات دیگر که باعث هر چه زیباتر شدن بازی شده است ، استفاده از تکه تصاویر کوچک در کنار هم و ساختن صحنه هایی مانند فیلم تلوزیونی 24 شده است که در این صحنه ها تعلیق و روایی جذاب سکانس به زیبایی نمایش داده میشود . از زیباترینِ این سکانس ها میتوان به سکانس درگیری در فروشگاه حسن ( فروشنده ی ایرانی ) اشاره کرد .
با انکه بازی از نظر بسیاری از منتقدین گرافیک خارق العاده ای ندارد ولی به نظر من این گرافیک برای چنین بازیی از خارق العاده نیز فراتر رفته است ! اما به خاطر چندین اشتباه کوچک در برنامه نویسی و داشتن چندین باگ گرافیکی نمیتوان به ان امتیاز کامل داد .از جمله ی این موارد میتوان به دیر لود شدن Texture ها اشاره کرد یا وجود باگ Screen Tearing نیز در مواردی از بازی ازار دهنده بود .
موسیقی استفاده شده در بازی نیز بسیار عالی است و حس هر صحنه را به خوبی منتقل میکند . در بعضی صحنه ها مانند صحنه هایی که پس از مردن جیسون برای اتان اتفاق میافتد و تنهایی او را نشان می دهد موسیقی بسیار زیبا و عالی نواخته میشود و باعث اُخت شدن بیشتر بازیباز با بازی خواهد شد .
سکانس چهارم : رستگاری در زیر باران
شاید Heavy Rain از ان دسته بازی هایی باشد که همه ی اقشار گیمر از ان لذت نبرند ولی باید گفت دیوید کیج و گروهش تمام سعی خود را کرده اند تا بازی را علاوه بر داشتن جو فلسفی و سینمای عمیق خود ، دارای اتمسفری جذاب و عامه پسند نیز باشد . دیوید کیج با ساختن بازیی مانند Heavy Rain باز هم مرز میان فیلم های سینمایی و بازی را باریک و باریک تر کرده است ! بازیی که در هر لحظه اش مفهومی عمیق از روابط انسانی را برای ما به نمایش میگذارد ، بازیی که به دل همه ی علاقه مندان به این سبک نو و جدید نشست و توانست ما را با سرنوشت 4 کرکتر دوست داشتنی خود همراه کند . بازیی که تا اخرین لحظات خود به طور مرموزانه ای شما را برای حدس زدن قاتل اریگامی به شک می اندازد . بازیی سراسر هیجان که در بعضی از مواقع نفس را در کالبدتان حبس میکند .
چتر ها را کنار بگذارید ، بگذارید باران خیستان کند .
انجام این بازی را به همه ی شما عزیزان توصیه میکنم .
---------------------
گرافیک = بافت های با جزییات زیاد – طراحی عالی ابجکت ها – انیمیشن معمولی – موشن کپچر ِ اندام صورت بسیار عالی است .
موسیقی و صداگذاری = موسیقی دلنشین در مراحل احساسی بازی – وُیس اور های عالی
گیم پلی = گیم پلی دلنشین و جذاب در عین حال جدید و گیرا – کنترل نسبت سخت کرکتر ها
داستان = خارق العاده – داستانی که از ابتدا تا انتهای بازی جذابیت خود را حفظ میکند و تمام حدسیات شما را نقش بر آب میکند
جذابیت = Heavy Rain از نظر جذابیت هیچ گونه کمبودی نسبت به برترین فیلم های درام جهان ندارد – فوق العاده
امتیاز نهایی = 9.4 /10
نوید